دوشنبه ؛ 26 شهريور 1403
13 آذر 1401 - 14:11

پایگاه رهنما:

اخیراً رئیس‌جمهور کشورمان در جلسه شورای اداری اسلامشهر به بیمارستانی در این شهر اشاره کردند که فرایند ساختش 14 سال طول کشیده است! خودمان هم وقتی به شهر و استانمان نگاه کنیم، می‌بینیم پروژه‌ه‌های زیرساختی نیمه‌کاره‌ زیادی وجود دارند و شاید برایمان سوال باشد که «چرا زیرساخت‌ها نیمه‌کاره رها می‌شوند!؟» به این سوال، پاسخ‌های زیادی داده شده است. مثلاً برخی می‌گویند اگر ما تحریم نبودیم و دلارهای نفتی وارد کشور می‌شد، پروژه‌ها زود تکمیل می‌شد و فرایند ساختشان متوقف نمی‌شد. برخی نیز می‌گویند اساساً تصویب بسیاری از پروژه‌ها که با فشار نمایندگان شهرستان‌ها بوده، باعث شده پروژه‌های متعدد زیرساختی در دست اجرا باشد و به‌خاطر محدودیت بودجه دولتی، فرایند تکمیل آنها طول می‌کشد. شاید اگر دولت روی چند پروژه‌ خاص تمرکز کند، زودتر آنها را به نتیجه برساند. این‌ها همه تا حدی درست هستند، اما جواب اصلی سوال یادداشت ما نیستند. دانش اقتصاد به ما می‌گوید که «پروژه‌ی خوب، تامین مالی‌اش را به دنبال خود می‌آورد.»

 

  • بزرگنمایی تحریم

روشن است که اگر تحریم نبودیم و دلارهای نفتی بودند، پروژه‌ها زودتر تکمیل می‌شد. اما سوال اینجاست که چرا برخی کشورهایی که اساساً درآمد نفتی ندارند، در احداث زیرساخت‌ها از ما قوی‌تر عمل کرده‌اند!؟ مثلاً اگر آمارها را بررسی کنیم، می‌بینیم کشوری مثل سنگاپور یا همین ترکیه که همسایه‌ی ماست، حتی در سال‌های وفور درآمدهای نفتی ما، در احداث زیرساخت‌ها از ما بهتر عمل کرده‌اند. البته روشن است که در دهه‌ی 1390 که تحریم‌ها تشدید شدند، بودجه‌ی عمرانی دولت آب رفت و فاصله‌ی ما در احداث زیرساخت، با آن کشورها بسیار بیشتر شد. اما به‌نظر می‌رسد درآمد نفتی، منبعی خدادادی بود که ضعف‌های ساختاری اقتصاد ما را می‌پوشاند. اما حالا پس از یک دهه تحریم، با این سوال مواجه شدیم که چرا زیرساخت‌ها تکمیل نمی‌شوند. در وهله‌ی اول پاسخ دادیم که شاید برای تحریم‌هاست و مثلاً اگر در دهه‌ی 1390 تحریم نمی‌شدیم، شاید بیمارستانی که آقای رئیس‌جمهور می‌گوید ساختش 14 سال طول کشیده، در عرض 10 سال تمام می‌شد. اما اولاً همان هم زمان زیادی است و کلنگ ساخت این بیمارستان، 4 سال قبل از تشدید تحریم‌ها به زمین خورده. انتظار می‌رفت زودتر تمام شده باشد. در ثانی، در همان ایام وفور درآمدهای نفتی هم کشورهایی بودند که نفت نداشتند اما پروژه‌هایشان به‌اندازه‌ی ما طول نمی‌کشیدند. پس ما نقش تحریم‌ها را بزرگنمایی می‌کنیم. باید مشکل اصلی را پیدا کنیم.

 

  • ایراد ساختار سیاسی

دلیل دیگری که معمولاً ذکر می‌شود این است که ساختار سیاسی مجلس ما به‌گونه‌ای است که نمایندگان قدرت زیادی دارند و دولت برای آنکه نمایندگان را همراه کند تا به بودجه‌ی سالانه رای مثبت دهند، مجبور است با نظراتشان موافقت کند و نمایندگان نیز برای اینکه دوره‌ی بعدی رای بیاورند، انگیزه دارند تا برای منطقه‌ی خود پروژه‌های زیرساختی تصویب کنند و بودجه ببرند. بنابراین چنین ساختار سیاسی‌ای مستعد تصویب ردیف بودجه‌های متعدد برای بودجه‌ی عمرانی است و تمرکز مالی دولت روی بودجه‌ دادن به پروژه‌های ضروری را سلب می‌کند. بنابراین پروژه‌های زیرساختی طولانی می‌شوند و گاه قبل از آنکه به اتمام برسند، عملاً تا حدی مستهلک و کلنگی می‌شوند. این حرف نیز صحیح است. برخی معتقدند با استانی شدن انتخابات مجلس، این معضل تا حدودی حل می‌شود. اما باز سوال اینجاست که دولت و مجلس باید چه متر و معیاری داشته باشند تا با آن بفهمند که کدام پروژه‌ی زیرساختی اولویت دارد!؟

 

  • بازارها و نوآوری‌ها

تعدادی از اساتید دانشگاه هاروارد در سال 2019 کتابی با عنوان «معمای شکوفایی؛ چگونه نوآوری ملت‌ها را از فقر بیرون می‌آورد» نوشتند. آنها در این کتاب با بررسی مثال‌های موردی فراوان، بر این نکته تاکید دارند که زیرساخت‌ها باید از درون یک اقتصاد بجوشند. یعنی ابتدا باید «نوآوری بازارآفرین» وجود داشته باشد. بعد بازارهای جدیدی بر اساس آن شکل بگیرد و در ادامه زیرساخت‌ها مبتنی بر آن بازارها باید ساخته شوند. در چنین شرایطی است که زیرساخت می‌تواند خودش خرج خودش را در بیاورد و به‌تعبیر نویسندگان کتاب، درونی می‌شود و به این ترتیب هزینه‌های ساخت و نگهداری‌اش را خودش در می‌آورد. ولی اگر زیرساختی مبتنی بر بازارهای موجود یا بازار جدیدی نباشد، عملاً هزینه‌اش به فایده‌اش نمی‌چربد و ممکن است با تغییر اولویت‌های سیاسی، روی زمین بماند و تکمیل نشود.

 

  • یک متر و معیار

مثلاً اگر همین بیمارستانی که قرار بود ساخته شود، مبتنی بر نوآوری‌هایی بود که مصرف‌کنندگان جدیدی را برای خودش بیافریند، حتماً کمتر از 4 سال تکمیل می‌شد. مثلاً فرض کنیم در این بیمارستان نوآوری‌ای در حوزه‌ی بهداشت و درمان وجود داشت که هزینه‌های درمان را برای بیماران خارجی به‌صرفه می‌کرد و می‌توانست بخش مهمی از بیمارستان را مبتنی بر توریسم سلامت ایجاد کند. در چنین شرایطی، حتی اگر دولت سرمایه نمی‌گذاشت بخش خصوصی حاضر بود در تامین مالی آن مشارکت کند و حتی اگر دولت بنا داشت بیمارستان دولتی بماند، می‌توانست با اوراق قرضه منابع مالی‌اش را تامین کند. چون مطمئن بود با تاسیس بیمارستان، سودی که از توریسم سلامت بدست خواهد آمد، منابع مالی بازپرداخت اوراق قرضه را تامین می‌کند. بنابراین «نوآوری‌های بازارآفرین» می‌توانند متر و معیار خوبی برای سنجش عیار و اولویت زیرساخت‌ها باشند تا دیگر شاهد این حجم از زیرساخت‌های نیمه‌کاره نباشیم.

ارسال نظرات